پرنسس پرنیان

هنوز یه شعری، یه نقاشی!

پرنیکای عزیزم سلام. شاید یه کم عجیب باشه که مادری بخواد برای دختری بنویسه که هنوز نمیدونه کی به دنیا میاد یا اصلا" میاد یا نه؟ به هر حال پرنیکا جون من تورو چند ماهه به دنیا آوردم (البته توی ذهنم!). تولدت مبارک عزیزم. راستش دخترم من این وبلاگو برای درد دل کردن با تو ساختم. شاید یه روزی خودت به وجود اومدی بزرگ شدی و مادر شدی و توی همین وبلاگ برای دخترت درد دل کردی... اونوقت می فهمی چه درد بزرگیه که کلی حرف ناگفته توی سینه ات باشه و هیچکی رو برای درد دل مناسب ندونی به جز یه موجود کوچیک و نازنین که از جنس خودته از گوشت و خون و پوست خودته.مخصوصا" اگه دستات همیشه آبستن نوشتن باشه... خلاصه چند ماهی میشه که این وبلاگو برات ساختم ام...
19 ارديبهشت 1390
1